سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیستون
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

بعضى وقت ها نمى شود ادامه ی مطلب را نوشت. چون هم مطلب جدیدت طولانى و هم مهم مى شود. 


در آن زندگى نامه نا تمام خود، گفته بودم از هجرت از فراموشى ام. انگار خاصیت من تا کنون بوده که برخلاف خیلى ها که هجرتشان دلتنگى مى آورد، هجرت هاى من تا کنون ارمغانى جز فراموشى نداشته.

پس هر کدامشان دوستانى فراموش شدند و تنها خاطراتى مبهم از نقششان باقى است. مى دانى تازه دو سه روز است که از این نظر آدم شده ام؟

به دکترى از دکترهاى جامعه! زنگ مى زنم و احوالش را مى پرسم. خجالت مى کشم آنقدر که او مشتاق دیدار است من نیستم. مى گوید خواستى بیایى روز قبلش تماس بگیر تا من هم حتما باشم.

دل هاى آنچنان سنگ اینقدر زود تنگ مى شود. پس دل من ابر سنگ باید باشد.

بگذریم.

این روزهایم هر چه مى گذرد یقین بیشترى میابم که حکمت بد آمدن شغل و پول و اینها نبود. که اگر بود براى من نمیباید خوب بود. تمام حکمتش این روزهاست. روزهاى... بگذریم.

این را فهمیده ام که باید این روزها را به تنهایى عبور مى کردم. چون تو اى فرشته ى بى نظیر زندگى من، مستحق این نوع عذاب نبوده و نیستى. آیات به یقین این روزها را نشانت داد.

امید دارم که به زودى پایان یابند و اگر لایقت دانى ام آن هنگام همراهت مى شوم.

با خود مى گویم آخر چرا؟ آیا آن قدرت مطلق برایش کارى داشت؟ معجزه اى کافى بود تا همه چیز راحت درست شود.

عقیده دارم معجزه هم کارى قانونى است و فراتر نیست. اما قانونش مرتبه اى بالاتر دارد.

مى گویند نیتون قوانینى ارائه داد که تمام حرکات را توجیه مى کند. همه ى سیارات قانع به قوانین نیوتون بودند تا اینکه عطارد که ارتباطش با خدایش نزدیکتر بود، معجزه اى برایش رخ داد و حرکاتش وراى قانون نیوتون شد.

بعدها اینیشتین فهمید که او از کدام تبصره سود برده.

وضع من هم همین است. اکنون به خدایم شاید دور از پلوتو به خدایش باشم. و هر چه دور تر باشم آن تبصره ها کمتر شاملم مى شوند. هر چند صفر نمى شوند.

اگر به خدایم نزدیکتر شوم، بعد بالاترى شامل حالم شده و قوانین آنجا بر من حاکم شده و من به سرعت بیشتری مى رسم.

آخرش مى فهمم لایق چنین معجزه اى نیستم. باید این قسمت را به امتحان عبور کنم و نه معجزه.

اما چه عبورى؟ من که روزها عهد مى بندم و شب ها عهد مى شکنم. اینگونه پیش روم مى ترسم حتى آن ارازل شب هاى تهران هم فارق التحصیل همت شوند و من هنوز واحدهایم مانده باشد. 

گفتم آدم تر شدم. همین دو روز پیش بود که خصلت آدمیتم یادم آمد و هاى و هاى گریه کردم. سو استفاده هم کردم و گریه ام را به تمام مشکلات گذسته و حال و آینده گره زدم. مدت ها سنگ شده باشى. گریه مزه مى دهد. حال مى دهد.

----

حتما تو هم فهمیدی که استت سون بسته شد.

دیروز باز می خواستم بازدیدها را چک کنم، اما پیام بسته شدن سایت را دیدم. میگویند پول کم آورده است انگار.


-----

علت حال این روزهایم فراموش کردن حرف های خودم بود. حرف از وجود می زدم. اما این روزها فراموش کردم. فراموش کردم تمام آن قوانینی را که به آن ها رسیده بودم. توقع خود را بی جا بالا برده بودم. توقع بیجا از خدا.

مثل بچه ها لجباز شده بودم. و می خواستم به خوب بودنم در صورت هدایای خدا ادامه دهم. فراموش کرده بودم که خوب بودن به نفع خودم و بد بودن به ضرر خودم است. نه خوب بودنم برای خدا نفعی دارد و نه بد بودنم برایش ضرری.

سعادت و خسران فقط متوجه خودم در بهترین و شرایط است و در بدترین شرایط، فوق فوقش، بتوانم به مخلوقاتی مثل خودم و غیر مثل خود ضرر رسانم. که آن وقت حق الناس و حق المخلوقات دیگر بر گردنم سنگینی می کند و عذابی بیشتر را شاملم.


گفتم تا به حال بعد هر هجرتی فراموش کردم.

اگر باز هم به فراموشی ادامه می دادم، یقین داشتم که تو شاملش نمی شدی. تو همیشه و تا ابد در یادم هستی. خدای ناکرده اگر لایقت نشدم، نمی دانم با یادت چه کنم.

انشالله که خدا نمی کند. خدا چنین کاری نمی کند. خیلی بد هستم که این طور از خودم مشکلاتم و ناراحتی خود می گویم و حرف هایت را نمی شنوم. حال هر چند که اراده نشنیدن نکرده باشم، باز هم از بدی این کارم نمی کاهد. آه

این روزها شیطان شدیدا مژده نا امیدی می دهد!

این روزها خواست  شیطان  بد کند با من ولی بد هم کرد. اگر می شد مانند امام دوران کودکی ام شوم مثل او شیطان با من ناخواسته احسان می نمود.

راه شناخت هر روز بر من تنگ و تنگ تر می شود. و من بر صراطی که مانند مو باریک هست، نزدیک و نزدیک تر می شوم.

در همین حد عدالتم مانده که نباید حق و نا حق را مطلق بگیرم. تا نکند در میان انوار حق از سایه ی نا حقی هم حمایت کرده باشم و در میان ظلمات نا حقی به نقطه ای از نور حق، ظلمی روا دارم.

این روزها بیشتر می ترسم. این روزها نیاز به معجزه را شدید حس می کنم....

کاش دست کم لایق شنیدن حرف ها و غم هایت بودم. شاید کمی آرام می شدم.



[ سه شنبه 93/7/8 ] [ 1:27 صبح ] [ فرهاد ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 67528