بیستون | ||
این روزها آنچنان حالی دارم که وصفش را نمیتوانم بیان کنم. مانند این است که هزار تا کار دارم و فکر میکنم به هیچ کدام نتوانستهام برسم. به اینها اضافه کنید اضطرابم، به خاطر آینده. چند روز پیش به خاطر همین مسائل، به سراغ دیوان حافظ شیرازی رفتم. این غزل برایم نمایان شد. منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای پادشاه بنده نواز؟ نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی که کیمیای مرا دست خاک کوی نیاز به یک دو قطره که ایثار کردهای ای دیده بسا که بر رخ دولت کنی کرشمه و ناز؟ ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق به قول مفتی عشقش درست نیست نماز در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر در این سراچه بازیچه غیر عشق مباز
من از نسیم سخن چین چه طرف بر بندم چو سرو راست در این باغ نیست محرم راز
نیم بوسه دعایی بخر ز اهل دلی که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق نوای بانگ غزلهای حافظ شیراز
گفته شده که زمان حافظ شیرازی این علامتهای نگارشی( ویرگول و علامت سوال و... ) هنوز ابداع نشده بوده
من فکر میکنم که در بیت سوم باید علامت سوال گذاشته بشه.
----
[ جمعه 92/9/1 ] [ 3:4 عصر ] [ فرهاد ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |