بیستون | ||
کمی ساده که نگاه کنیم، شاید به نظر آید، ارزش هایی وجود دارند که بعد از گذشت زمانی، متاسفانه ضد ارزش می شوند. اما حقیقت اینگونه نیست. در واقع باید برای برخی ارزش ها که ضد ارزش شده اند، تاسف خورد. بیایید با مثال پیش رویم. یک ارزش معروف جامعه گذشته و به خصوص اوایل انقلاب، حجاب چادر برای خانم ها بود. البته اکنون نیز این یک ارزش هست. هنوز هم چادری بودن ارزش محسوب می شود. البته برای برخی افراد در بعضی مکان ها، داشتن این پوشش سخت و تقریباً ضد ارزش شده است. بگویم که همین افراد در مکان های دیگر هنوز چادر را ارزش می دانند. در این حالت آن محجبه باید خیلی تحمل بالایی داشته باشد که در تمام مکان ها بتواند پوشش چادر خود را حفظ کند، وگرنه در شرایط خاص، حجاب کامل خود را می تواند با روسری یا مقنعه تامین می کند. اگر زیاد فلسفی اش نکنیم، می توان گفت که ارزش فوق (حجاب چادر) تقریباً نسبی هست و می تواند بدون آن که آنچنان ضربه ای به اخلاق و فرهنگ بزند، تغییر کند. ارزش و ضد ارزش دیگری نیز داریم که مطلق است. یعنی باید به آن روزی که این ارزش ضد ارزش شود، تاسف خورد. مانند، ارزش هایی مثل احترام به پدر و مادر، حتی اگر کفر بگویند و از دین خارج شده باشند. مانند احترام به بزرگتر و دادن جای نشستن خود در وسایل نقلیه عمومی به آن ها، مانند خواندن نماز اول وقت، مانند رعایت حق الناس و.... همان طور که می بینید، این ارزش ها، مطلق هستند و اگر روزی ضد ارزش شوند، باید فاتحه ی فرهنگ و اخلاق جامعه را خواند. دسته ای دیگر از ارزش ها کاملاً نسبی هستند. مانند درس خواندن در رشته ای به خصوص. یا حتی درس خواند به روش کلاسیک. ممکن است روزی نیاز جامعه به پزشک زیاد باشد. آن هنگام پزشکی خواندن، ارزش است. و ممکن است بعد از سال ها نیاز به پزشک اشباع شده باشد و پزشکی خواندن، مانند گذشته ارزش نباشد بلکه مهندسی و فنی خواندن ارزش شود. ممکن است درس خواندن مکتب خانه ای زمانی ارزش بوده باشد، اما اکنون درس خواند کلاسیک ارزش محسوب می شود. می بینید که این نوع از ارزش ها، ممکن است تقریبا ضد ارزش شوند، اما هیچ نگرانی برای فرهنگ و اخلاق جامعه ایجاد نمی کنند. و ارزش جدید هم کاملاً فرهنگی و اخلاقی می شود. تا اینجا سه نوع ارزش و ضد ارزش گفته شد. اما منظور من هیچ کدام این ها نبود. این ارزش ها و ضد ارزش ها، وابسته به زمان بودند. اما ارزش و ضد ارزش دیگری هم وجود دارد که وابسته به موقعیت است. می دانی اشتباه دیگری که به آن پی بردم چیست؟ این روزها در بازخورد رفتارم با دیگران، کاملاً متوجه شدم که باید برخی کارها را کنار بگذارم. وگرنه مورد تعجب دیگران واقع می شوم. یکی همین عذرخواهی است. که من بیشتر و تو البته کمتر از من به آن مبتلاییم. درست است که عذر خواهی خوب است. اما موقعیت هایی که در آن افراد، برای کار معمول خود عذر نمی خواهند، ضد ارزش می شود. یکی اعتراف است. درست است که اعتراف خوب است، اما وقتی هنوز چیزی به سرانجام نرسیده باشد، باعث ایجاد تشکیک می شود. ضد ارزش می شود. باز هم مثل من. اعتراف زمانی ارزش دارد که مخاطبت، تو را کاملاً شناخته و همدم و مونست شده باشد. بداند که هیچ وقت کم نمی آوری. بداند تنهایش نمی گذاری و... . اکنون اعتراف ها ضد ارزش هستند و آن روز ارزش. آن روز که موقعیت تو تثبیت شده و همه تو را خوب شناخته اند. آن روز که برای نزدیک ترین فرد زندگی ات، معترف می شوی. اعترافاتت حتی می تواند زندگی را برایت شیرین تر سازد. یکی دیگر از این نوع ارزش ها، ارزش ابراز محبت است. باید بگذاری موقعیتت نسبت به مخاطب نزدیک تر شود تا خدای ناکرده، حتی به اشتباه محبتت تفسیر نشود. ممکن است این تفسیر اشتباه حتی در شک به اخلاق خوبت باشد. اما وقتی همدم هم شدید، آن موقع هر تفسیر منفی، از محبت کاملاً مثبت می شود. می دانم شاید تا به حال تصورت این بوده که مخاطبت تو را خوب می شناسد و افکار منفی به خود راه نمی دهد، اما باز هم بهتر است که مراعات کنی. می دانم که تو مصداق این جمله آخر هستی. می دانم برداشت منفی نداشته ای. می دانم.... اما برای هیچ چیز هم که نباشد، برای آرامش بیشتر تو باید مراعات کنم. شاید مراعات کرده باشم. اما در برابر تو و نه در غیاب تو. اینجا و در غیاب تو هم باید مراعات کنم تا برداشت اشتباه نشود. خیلی سخت است خیلی. اما وقتی ببینی اطرافیانت شعله ی عشقت را درک نمی کنند، باید سعی کنی مراعات کنی. باید این ارزش را فعلاً ضد ارزش بدانی و مراعات کنی. یادم رفت بگویم یادم رفت مورد دیگری را که باید زودتر می گفتم بگویم. موردی که باز هم از بازخوردهای دیگران به من ثابت شد که اشتباه می کنم. هم از بازخوردهای دیگران و هم فکر کنم بازخوردم در ارتباط با تو. آن هم پیش توضیح مطلبی که قرار است بگویم. آن پیش توضیح هم خودم را و هم مخاطب را مضطرب می کند . جدای از این ها پیش توضیح شاید نوعی توهین به شعور مخاطبم باشد. اینکه تصور می کنم الان مخاطب مرتکب برداشت سوء خواهد شد و من به تصور رخ دادن برداشت سوء با پیش توضیحات کسل کننده و مضطرب کننده، به نوعی توهین می کنم. یادم هست در آن روز مرتکب این پیش توضیحات باز هم شدم. باید از این پس هر چه می خواهم بگویم سریع به اصل مطلب اشاره کنم، به خصوص اگر گفتگویی بر خط و یا حضوری با تو و دیگران داشتم. این پیش توضیح هم ارزشی نسبی دارد و تنها جای با ارزشش، توضیح خبرهای خیلی بد برای آماده سازی ذهن مخاطب است. در غیر این صورت این هم ضد ارزشی دیگر محسوب می شود [ دوشنبه 93/9/10 ] [ 1:1 عصر ] [ فرهاد ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |