سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیستون
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

فکر می کنم در تمام مراحل زندگی، مهمترین اصل محبت است.

محبت و خوشرویی.

خوب یادم هست که اولین بار که در کتاب درسی ام در گذشته، از پیامبرم محمد بن عبدالله خواندم، اولین ویژگی او همین محبت و خوشرویی او بود. امانت داری او بود ...

همین ها بود که معروف ترین بانوان آن زمان را مجذوبش ساخت. حضرت خدیجه آنچنان مجذوب شد و ایمان آورد که از جان و مال برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله، مایه گذاشت.


اکنون اما ما ایمان و عبادت و خوب بودن را کمتر به این ویژگی ها می شناسیم.

خیلی مومنان هستند که نماد ترشرویی شده اند. البته هستند مومنان خوشرو و امین و...

می خواهم مانند آن مومنان خوشرو باشم.

آنگونه باشم که قبل از اینکه ایمان مرا شناسند، مرا فردی خوشرو و مهربان و امین بدانند.

همانگونه که پیامبرم را ابتدا چنین شناختند.

می خواهم همین گونه ادامه دهم و وقتی زندگی مشترکی را آغاز کردم، قبل از نمودار شدن مذهبم، این مهربانی و خوشرویی من عیان باشد.

خوب می دانم که راه رسیدن به هر چیزی از این مسیر است. از مسیر خوشرویی و مهربانی و امانتداری.

مطمئنم پایداری کنم، به همه چیز در این مسیر می رسم. مطمئنم لازم ندارم که حتی ای کاش ای کاش کنم. مطمئنم از ته چاه استیصال به اوج عزت می رسم.

مطمئنم عشق را که عمق دهم به یوسفم نزدیکتر می شوم. مانند زلیخا که هر چه عشقش عمیق تر شد به یوسف نزدیک و نزدیک تر شد و درد فراق برایش دردی لذت بخش.

زلیخا مهربانی خودخواهانه را کنار گذاشت و محبتش واقعی و عمیق شد. بخشش اش بی منت شد و نزدیک تر شد.

باید مانند زلیخای این روزهایش شوم. اگر چنین شوم، از آن زلیخا بسیار جلوتر خواهم بود، چون اشتباه او در گذشته را ندارم.

پس به امید خدا زجر این روزهایش را هم نخواهم چشید.

محبت و خوشرویی مهمترین اصل حیات است اصلاً.

و پایه حیات و تداومش از همین جا آغاز شده.

این محبت عمیق است که در دل ها جا باز می کند. دل ها را آرام می کند و نگرانی ها را می زداید.

این خوشرویی همیشگی است که محبت را اثبات می کند و ترس را به ایمنی مبدل می کند.

این محبت عمیق است که نیرو می دهد، نیرویی که کوه ها را جابجا می کند. وگرنه اگر فرهاد خودخواهانه عشق می ورزید هرگز بیستون را خلق نمی کرد.

باید معشوق را همانگونه که هست و آنچه می پسنند، خواسته باشی. آنگاه وقتی رسیدی رسیدنت آرامشی وصف ناشدنی همراه دارد.

آنگاه  لتسکنوا الیها مصداق می یابد.

آنگاه به همه ثابت می کنی که زندگی مشترک تلخ نخواهد بود و ترس ندارد. آنگاه به تمام کسانی که سال های سال یکدیگر را تحمل کرده اند نشان می دهی که چه لذت هایی را از دست داده اند. لذت هایی که مداومند و لحظه ای فروکش نمی کنند. لذت هایی عمیق و همیشگی.

این چیزها را که با مهر و محبت و خوشرویی دور خود جمع کردی، آنگاه هر روز موفق تر می شوی. آنگاه کاسه ی گدایی ات در نزد خدا بی نهایت  بزرگ می شود که بی نهایت از بی نهایت قطرات باران رحمت خدا را در خود جای می دهد در حالی که هنوز بی نهایت قطرات باران رحمتش برای هر که خواهد باقی می ماند و تو جای کسی را تنگ نمی کنی


فقط باید مفهوم بی نهایت را باور و درک کنی و باور کنی که می شود.

تا وقتی باورت این باشد که چه قدر بعید و دور است از خواسته ات دور می مانی. اما تا باور کنی که خدای بی نهایتی هست که اراده کند آسان آسان می شود، همان هنگام است که نوید رسیدن را می شنوی


[ شنبه 93/5/4 ] [ 6:34 عصر ] [ فرهاد ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدها: 68241