سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیستون
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

از صبح این زمزمه ام بود. همین عبارت عنوان.

مطمئن بودم شعری با این مصرع درش، وجود دارد. تقریباً هم مطمئن بودم از امام روح الله خمینی است شعرش.

هر چه سرچ (ببخشید جستجو یا کنکاش) کردم، چیزی نیافتم که دو هواخواه پشت هم داشته باشد.

سعی کردم دیوان اشعار امام را دانلود کنم. اما نشد.

حتی کتابخانه دانشگاه هم این کتاب را نداشت :! :(

خوب می دانم عنوان، عنوانی بزرگ است. شعاری که از هر کسی بر نمی آید. آنقدر باید در معشوق خود ذوب شوی تا بتوانی از ته دل این راه بگویی و کمتر از این گویی، دچار درجاتی از خودخواهی شده ای.

بگذریم

به خانه آمدم و دیوان اشعار را گشودم

راستش را بخواهید چند سال پیش، این کتاب را زیر رو کرده بودم و هر صفحه مهمش از نظرم را، کاغذی به نشانه گذاشته بودم.

برای همین ممکن بود با باز کردن آن هر کدام از این صفحات باز شود.

باز می کنم و با یک صفحه جلو رفتن می یابم گمشده ام را. ص 135

و پی می برم اشتباهم را.

امام در بیت آخر می گوید

هر که بینم خریدار تو است

من خریدار خریدار توام

اشتباه من گرفتن هواخواه به جای خریدار بود.

خب می شود عوض کرد وزن و قافیه به هم نمی ریزد نه؟

 

باز ورق می زنم

کمی به عقب یعنی یک ورق عقب تر در صفحه 132

به غزل آتش فراق می رسم

بیدل کجا رود به که گوید نیاز خویش؟

با ناکسان چگونه کند فاش، راز خویش؟

با عاقلان بی خبر از سوز عاشقی      نتوان دری گشود ز سوز گداز خویش

می دانم می گویید امام، بیشتر اشعارش عاشقانه و عارفانه است.

اما چند بیت جلو تر

اکنون که یار، راه ندادم به کوی خود      ما در نیاز خویشتن و او به ناز خویش

 

اشکال مصرع اولش را قبول دارم پس خرده مگیر

 

به صفحه بعد نگاه می کنم ص 133

غزل در هوای دوست

من در هوای دوست گذشتم ز جان خویش

دل از وطن بریدم و از خاندان خویش

اما نه این کار آرزوی من نیست. خدا می داند همه چیز را با هم می خواهم

پس این را ندیده می گیرم. چون خدای من بزرگتر از هر چیزیست

آنقدر بزرگ که بی نهایت خواسته داشته باشم، برآوردنش، برایش کاری ناچیز است

 

صفحه بعد 134

بیت آخرش حرف خوخواهانه مرا می زند

به حریفان ستم پیشه پیامم برسان

جز من مست نباشد دگری محرم عشق

صفحه بعد همان جلوه دیدار، مقصودم است. اما در صفحه بعد تر

غزل محرم اسرار می رسد و...

چند صفحه جلوتر ص 141

غزل نیم غمزه

شاید به نا حق نباشد که تک تک ابیاتش وصف من است

و صفحه بعد

چشم بیمار

این غزل، مرا چنان می سوزاند که ...

 

انگار تمامی ندارد غزل های وصف من

انگار غزل های او خواسته بگوید حرف من

آخر غزل بعدی سماجتم را نشان می دهد

غزل شهره شهر

 

خداوندا اگر راه من درست است. اگر هدفم درست است. به من یقین ده تا بدون خستگی ادامه دهم و از همه چیز عبور کنم

و اگر نه، ندایی یقیین آور به گوشم برسان تا حساب کار خود کنم.

حاضرم اگر رضای تو باشد، از هر چیز عبور کنم و خواسته هایم را منتهی به این خواسته و در راستای رضای تو خواهم کرد.

این راه برایم بسیار سخت شده. اما سختی آن شیرین است. به جز آن که غم شیرین، سختی تلخ آن است.

امیدم به گشایش هایی است که زود به زود نشانم می دهی. شاید ذره ذره به  من این شیرینی را می چشانی تا خوب مزه اش را بفهمم.

امیدوارم به او نیز بسیار بیشتر شیرینی گشایش ها در کارش را بچشانی تا تلخی های این روزها را فراموش کند.

 


[ سه شنبه 92/11/8 ] [ 11:18 عصر ] [ فرهاد ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 41
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 68301