وبلاگ :
بيستون
يادداشت :
خدايا يادم بده
نظرات :
0
خصوصي ،
11
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سلام
اولاً بستگي داره واژه ي رنج رو هميشه داراي بار منفي بدونيم يا نه.
ثانياً و مهم تر اينه که:
چه حضرت زينب و چه ساير بزرگان، اين طور نيست که سختي نکشيده باشن، بلکه سختي هايي که کشيدن براشون شيرين بوده چون «در راه» معشوقشون يعني خدا بوده.
دوست بزرگواري که کامنت گذاشتن فرمودن: «
از خدا رنج نمي رسه !»
حرفشون کاملاً درسته، «از خدا» رنج نمي رسه، اما «در راه خدا» ممکنه از خيلي مسائل متحمل رنج و سختي بشيم، ولي چون در راه معشوق واقعي هستن، همه ي اين سختي ها زيبا و شيرين مي شه براشون. اين طور مي شه که حضرت زينب بعد از اون همه سختي مي گن که جز زيبا نديدم.. اين طور مي شه که حضرت ابراهيم با همه ي رنجي که ذبح فرزندش براش داره، اما با «عشق به خدا» اقدام به اين کار مي کنه و چه بسا که در اون لحظه زيباترين حس ها رو داشته.. و مثال هاي ديگه از ديگر بزرگان...
معشوق آسماني رنجي نمي رسونه، اما در راه رسيدن به او، سرزنش ها گر کند خار مغيلان غم مخور..
مي بينيد؟ درد و سختي از خدا نيست، در راه خداست..
اما اگر عاشق «او» بود، سرزنش هاي خار مغيلان هم شيرين مي شه و عاشق وقتي به کعبه رسيد، قطعاً خواهد گفت: ما رأيت الا جميلا...
پاسخ
بله منظورم من همين جواب شما بود. کسي که رنج بکشه و هدفش پست و حقير باشه، اون رنج ارزش نداره هيچ هم براش شيرين نمي شه. همون طور که شما گفتيد، هدف، معشوق و اون خواسته هر چه با ارزش تر باشه رنج کشيدن هر چه زيادتر هم باشه تحملش دلپذير مي شه و شيرين. :)