بیستون | ||
پس همانا همراه هر سختی آسانی است به شوق پرواز که داخل شدم، پیوندی دیدم که با گشودنش عکسی از این آیه را در نظرم آمد. می خواستم ببینم دقیقاً چه می گوید؟ احساس می کردم راهنمایی شدم تا این آیه را ببینم و وقتی معنایش را مشاهده کردم. امیدوار شدم که خواست خدا در باز کردن این عکس بوده. خواست خدا بوده که ببینم و امیدوارتر شوم که تنهایم نمی گذارد. می خواستم آنجا بگذارم. اما دیدم خوب نیست آنجا نیمه کاره بماند به خاطر دل من. دوست دارم تو هم با این آیه آرامش بگیری. آیه ای از طرف پروردگاری که از پدر و مادر نزدیک تر و مهربان تر است. پروردگاری که خوب می فهمدت در حالی که دیگران خوب تو را درک نمی کنند. تو بسیار جلو تر از من هستی و این من هستم که باید تلاش کنم تا به تو برسم. آن هنگام حتماً عسر هایت به پایان می رسد و یسرهایت شروع می شوند. یسرهایی که باعث غبطه دیگران شود. یسرهایی که آرامش را در دل های مضطرب و ترسان می نشاند! این میان من بوده ام که دست خدا را در دست خود ندیده بودم و هم پای تو پیش نیامدم. اما اکنون دستانی پر محبت را حس می کنم. دستانی که پیش از این دستان تو را گرفته و به مقصد رسانده . اما من در سربالایی ها سرُ می خوردم و او دوباره مرا بلند می کرد. تا قله راهی بیش نماده من هم می رسم. قله ای که سایه ی خاکی اش را چند باری فتح کردم. حال باید قله نور را فتح کنم.
می دانم این حرف ها در کنار آن چیزهایی که شاهد بودی، باز هم تردید در تو می آورد. تردید که تو نمی توانى قله را فتح کنى ؟ تردید که آخر چگونه؟ به تو حق می دهم امیدوارم وقتی که دست در دست قدرت مطلق آمدم تو را شگفت زده کنم. نمی گویم راه قله برایم بسیار آسان شده. اما مطمئنم دست او از شیب دار ترین سطوح مرا عبور خواهد داد. مدتی است کف کفش هایم سُر شده اند و با هر چند متر صعودم، سقوط دارم، اما چون دستانم را به دست او دادم، این سقوط در حد سانتی متر ها بیش نخواهد شد. خدا رو شکر نفس کم نیاوردم، اگر کفش هایم راه بیایند خواهم رسید. :)
[ یکشنبه 92/10/29 ] [ 11:22 عصر ] [ فرهاد ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |